ای که هر قدمت سبز
گذری کن زین بیابان
به چه تمنا کنمای سرو
تو که هر نگاهت بهاریست
دل مردهی خمورم
حاجت میو ساغرم نیست
تا به کی توانم انتظارای همه حُسن
حاجت ما روا نیست؟!
دل میرودای صاحب کَرَم زدست
گر تو بگیری جانم بدست...
فردا کی شود قول فردا میدهی
امروز را بگو که امروزم غنیمت است
ع.صاد